استئناف

 

در لغت به معنای آغاز و شروع کردن است؛ و در اصطلاح نحو عبارت است از آغاز و شروع کردن کلام با جمله ای کهه یها در

ابتدای کلام واقع شده و یا در لفظ، جدا و مستقل از کلام سابق است.

» ادات استئناف « حروفی هستند که بر این معنا دلالت داشته، و عبارتند از » واو « ، » فاء « ، » حتی « ، » بَلْ « و » لکِن « . جمله ای که بعد از این حروف ذکر می شود، » جمله ی استئنافیه « بوده و محلی از اعراب ندارد.

حرف » بل « مفید معنای » اضراب « است. اضراب بر دو گونه است :

الف. اضراب ابطالی : این نوع از اضراب، اقتضای نفی حکم قبل از بل را داشته و بر غیر واقعی بودن آن حکم و کذب مهدعهای

آن دلالت دارد: الأجرامُ السَّماویةُ ثابتةٌ بل الأجرَامُ السَّماوِیةُ مُتَحرِّکة. در این مثال ضمن نفی حکم سابق )ثابت بهودن اجهرام

آسمانی( بر غیر واقعی بودن و کذب مدعای آن دلالت دارد.

ب. اضطراب انتقالی: این نوع از اضراب، اقتضای انتقال از غرض قبل از بل به غرض دیگری را داشته که بعد از بل مهی آیهد و

حکمی که قبل از بل بیان شده، همچنان به حال خود باقی است؛ مانند: قد أفلَحَ مَن تَزکّی وَ ذَکَرَ اسمَ ربِّه فَصَلّی بَل تُؤثررُو الحَیاةَ الدنیا . در این آیه شریفه بل برای انتقال از غرضی به غرض دیگر آمده است؛ چرا که قبل بل سخن از نیکوکاران است

ولی بعد از آن، از دنیاپرستان سخن به میان آمده است

 

No comments:

Post a Comment